در مفهوم «تحولخواهی» جلادان
May 17, 2021 ·
8m 33s
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
گندمنمایان جوفروش در بازار نمایشی که پس از ثبت نام برای ریاستجمهوری پهن کردهاند، تلاش میکنند برنامهها و وعدههایی بدهند که گویی مردم ایران اولین بار است آنها را دیده و هیچ سابقه و گندمفروشی از اینان نمیدانند و ندیدهاند.
اینان انگار تازه به ایران آمدهاند و برای مردمانی که آنها را نمیشناسند، سوغاتیهای گهر بار از دیاران ناشناخته آوردهاند! لابد توقع هم دارند که دهان مردم از مژدگانی این منجیان «تحولخواه» و خواستاران «تغییر قانون اساسی» آب بیافتد و در پیشوازی و استقبالشان سر و دست بشکنند و قرار از کف بدهند!
اما بدا بهحال واقعیت که وقتی کاشف بهعمل آمد سوگلی خامنهای در قوه قضاییه میخواهد کاندید شود، چندین خانواده از قتلعام شدگان ۶۷ در خاوران گرد آمدند و نظر مردم ایران را نسبت به ابراهیم رئیسی نوشتند و فریاد زدند: «رئیسی جلاد ۶۷ / نه میبخشیم، نه فراموش میکنیم».
دو روز بعد از پیشدستی خانوادههای قتلعام شدگان ۶۷، جلاد قرن ابراهیم رئیسی پس از ثبت نام برای کاندید شدن، اولین فیل تبلیغاتیاش را هوا کرد تا بهزعم خود، چشمها را بگیرد! وی مدعی شد که: «آمدهام تا دولتی تشکیل دهم بر دوش جوانان تحول خواه»! از این نمونه سوغاتیها برای کشور کشف نشدهٔ ایران که نه رئیسی را میشناسد و نه دیگر همدستان قسم خورده به ولیفقیه را، هر روز هوار میشود.
از آنجا که هم ابراهیم رئیسی و هم باقی ثبت نام شدگان برای نمایش ولیفقیه، معرِّف حضور مردم ایران هستند و نیازی به گشایش پروندههایشان نیست، میخواهیم کالبد «دولت جوانان تحولخواه» را بشکافیم تا ببینیم این رابینهودهای ناشناخته کیستند و کجایند!
نخست اینکه جور کردن این عبارت و بهطور خاص انتخاب «جوانان تحولخواه» از یکطرف اعتراف به شکست رژیم و مشخصاً قوه قضاییه در برابر تحولخواهی نسل جوان قیامآفرین است و از طرف دیگر سقفی از ادبیات دجالمنشانه و عوامفریبی میباشد که هیچ سنخیتی با مطالبات نسل تحولخواه و سرنگونیطلب جوانان ایران ندارد؛ همان جوانانی که رئیسی جلاد و کارگزاران اطلاعاتی و سپاهی رژیم، هزار هزارشان را زندانی کرده یا در میدان قیام و پایداری کشتهاند.
سپس اگر از مبدأ یا منشأ آمدن ابراهیم رئیسی شروع کنیم، میرسیم به سخنرانی آغاز سال نو خامنهای. رئیسی مولود شاخصهای دیکته شدهٔ خامنهای برای نمایش پایان خرداد و نیز برای کارگزاران اتاق تجمیع آراء است. پس وی باید شاخصهای ولیفقیه را محور به محور در دستور کار خود بگذارد. اگر این دستور را یک قالب یا چهارچوب در نظر بگیریم، «جوانان تحولخواه» مورد نظر رئیسی باید خودشان را در قالب این چهارچوب بگنجانند.
چنین «جوانان تحولخواه» جز اعضای دولت حزباللهی خامنهای، جز پاسخگویان به تضادهای درونی رژیم، جز سرکوبگران وابسته به سپاه پاسداران و جز سرسپردگان و نانخورها از سفرهٔ خون ِخاورانیان و قیامآفرینان نیستند و نمیتوانند باشند.
واقعیت این است که در ایران دو «تحولخواهی» رو در روی هم صف کشیدهاند. یک جبهه متشکل از قیامآفرینان، نسل تسلیمناشونده به تفکر و سیاست و فرهنگ قرونوسطایی آخوندی و پیشگامان متشکل پایداری و مقاومت برای آزادی در هیأت شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران و جوانان و کانونهای شورشی است و یک جبهه هم تمامیت جمهوری اسلامی با همسویان آن.
جبهه اول میخواهد تحول بزرگ تحقق آزادی و دمکراسی را با شاخص نفی نظام ولایت فقیه رقم بزند. جبههٔ دوم پس از به بنبست رسیدن در بهکارگیری انواع سرکوب فیزیکی و نرمافزاری طی چهار دهه، میخواهد تحول یکپایهگی رژیم آخوندی را برای صف بستن مقابل یک میهن و مردم سرنگونیخواه پیش ببرد.
آن «جوانان تحولخواه» مورد نظر رئیسی، کسانی هستند که ظرفیت همجنسی عقیدتی با جلادان را برای یکپایه کردن مطلق رژیم و سپس سرکوبگری مطلق جبهه اول را داشته باشند.
بنابراین هم اصلیترین کاندیداهای این دوره و هم تاکتیک تبلیغاتیِ بهکار گرفته شده برای پیشبرد نمایش انتخابات، گویای تشکیل دو جبهه مردم و حاکمیت ولایت فقیه در این نبرد هستند. سنگر مقدم، دم دست و نیز سلاح کارای مردم ایران، تحریم قاطع و سراسری این نمایش است. تحریمی که بیشتر رسانههای حکومتی وحشت و هشدار خطر آن را هر روز گوشزد میکنند و تأکید دارند که با این تحریم، مشروعیتی برای نظام باقی نخواهد ماند.
آنچه سیلاب به لانهٔ موریانههای کلیت نظام ریخته تا پشت شعارهای مطنطن سرهمبندی شده سنگر بگیرند، قدرت این سیلاب بهمثابه نیروی کوبش و توانِش تحریم و آثار داخلی و بینالمللی آن است.
آزمایش مرحله کنونی تمام اقشار مردم ایران و وجدانهای بیدارشان در داخل و خارج ایران، پیشبرد قاطع و همبستهٔ تحریم نمایش انتخاباتی پایان خرداد است.
اینان انگار تازه به ایران آمدهاند و برای مردمانی که آنها را نمیشناسند، سوغاتیهای گهر بار از دیاران ناشناخته آوردهاند! لابد توقع هم دارند که دهان مردم از مژدگانی این منجیان «تحولخواه» و خواستاران «تغییر قانون اساسی» آب بیافتد و در پیشوازی و استقبالشان سر و دست بشکنند و قرار از کف بدهند!
اما بدا بهحال واقعیت که وقتی کاشف بهعمل آمد سوگلی خامنهای در قوه قضاییه میخواهد کاندید شود، چندین خانواده از قتلعام شدگان ۶۷ در خاوران گرد آمدند و نظر مردم ایران را نسبت به ابراهیم رئیسی نوشتند و فریاد زدند: «رئیسی جلاد ۶۷ / نه میبخشیم، نه فراموش میکنیم».
دو روز بعد از پیشدستی خانوادههای قتلعام شدگان ۶۷، جلاد قرن ابراهیم رئیسی پس از ثبت نام برای کاندید شدن، اولین فیل تبلیغاتیاش را هوا کرد تا بهزعم خود، چشمها را بگیرد! وی مدعی شد که: «آمدهام تا دولتی تشکیل دهم بر دوش جوانان تحول خواه»! از این نمونه سوغاتیها برای کشور کشف نشدهٔ ایران که نه رئیسی را میشناسد و نه دیگر همدستان قسم خورده به ولیفقیه را، هر روز هوار میشود.
از آنجا که هم ابراهیم رئیسی و هم باقی ثبت نام شدگان برای نمایش ولیفقیه، معرِّف حضور مردم ایران هستند و نیازی به گشایش پروندههایشان نیست، میخواهیم کالبد «دولت جوانان تحولخواه» را بشکافیم تا ببینیم این رابینهودهای ناشناخته کیستند و کجایند!
نخست اینکه جور کردن این عبارت و بهطور خاص انتخاب «جوانان تحولخواه» از یکطرف اعتراف به شکست رژیم و مشخصاً قوه قضاییه در برابر تحولخواهی نسل جوان قیامآفرین است و از طرف دیگر سقفی از ادبیات دجالمنشانه و عوامفریبی میباشد که هیچ سنخیتی با مطالبات نسل تحولخواه و سرنگونیطلب جوانان ایران ندارد؛ همان جوانانی که رئیسی جلاد و کارگزاران اطلاعاتی و سپاهی رژیم، هزار هزارشان را زندانی کرده یا در میدان قیام و پایداری کشتهاند.
سپس اگر از مبدأ یا منشأ آمدن ابراهیم رئیسی شروع کنیم، میرسیم به سخنرانی آغاز سال نو خامنهای. رئیسی مولود شاخصهای دیکته شدهٔ خامنهای برای نمایش پایان خرداد و نیز برای کارگزاران اتاق تجمیع آراء است. پس وی باید شاخصهای ولیفقیه را محور به محور در دستور کار خود بگذارد. اگر این دستور را یک قالب یا چهارچوب در نظر بگیریم، «جوانان تحولخواه» مورد نظر رئیسی باید خودشان را در قالب این چهارچوب بگنجانند.
چنین «جوانان تحولخواه» جز اعضای دولت حزباللهی خامنهای، جز پاسخگویان به تضادهای درونی رژیم، جز سرکوبگران وابسته به سپاه پاسداران و جز سرسپردگان و نانخورها از سفرهٔ خون ِخاورانیان و قیامآفرینان نیستند و نمیتوانند باشند.
واقعیت این است که در ایران دو «تحولخواهی» رو در روی هم صف کشیدهاند. یک جبهه متشکل از قیامآفرینان، نسل تسلیمناشونده به تفکر و سیاست و فرهنگ قرونوسطایی آخوندی و پیشگامان متشکل پایداری و مقاومت برای آزادی در هیأت شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران و جوانان و کانونهای شورشی است و یک جبهه هم تمامیت جمهوری اسلامی با همسویان آن.
جبهه اول میخواهد تحول بزرگ تحقق آزادی و دمکراسی را با شاخص نفی نظام ولایت فقیه رقم بزند. جبههٔ دوم پس از به بنبست رسیدن در بهکارگیری انواع سرکوب فیزیکی و نرمافزاری طی چهار دهه، میخواهد تحول یکپایهگی رژیم آخوندی را برای صف بستن مقابل یک میهن و مردم سرنگونیخواه پیش ببرد.
آن «جوانان تحولخواه» مورد نظر رئیسی، کسانی هستند که ظرفیت همجنسی عقیدتی با جلادان را برای یکپایه کردن مطلق رژیم و سپس سرکوبگری مطلق جبهه اول را داشته باشند.
بنابراین هم اصلیترین کاندیداهای این دوره و هم تاکتیک تبلیغاتیِ بهکار گرفته شده برای پیشبرد نمایش انتخابات، گویای تشکیل دو جبهه مردم و حاکمیت ولایت فقیه در این نبرد هستند. سنگر مقدم، دم دست و نیز سلاح کارای مردم ایران، تحریم قاطع و سراسری این نمایش است. تحریمی که بیشتر رسانههای حکومتی وحشت و هشدار خطر آن را هر روز گوشزد میکنند و تأکید دارند که با این تحریم، مشروعیتی برای نظام باقی نخواهد ماند.
آنچه سیلاب به لانهٔ موریانههای کلیت نظام ریخته تا پشت شعارهای مطنطن سرهمبندی شده سنگر بگیرند، قدرت این سیلاب بهمثابه نیروی کوبش و توانِش تحریم و آثار داخلی و بینالمللی آن است.
آزمایش مرحله کنونی تمام اقشار مردم ایران و وجدانهای بیدارشان در داخل و خارج ایران، پیشبرد قاطع و همبستهٔ تحریم نمایش انتخاباتی پایان خرداد است.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Comments