عمری حیات نمایشی و اناالحق_گویی فرعونی
Apr 26, 2020 ·
12m 36s
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
«گفت فرعونی اناالحق، گشت پست
گفت منصوری اناالحق و برست
زانک او سنگ سیه بد این عقیق
آن عدوی نور بود و این عشیق»
(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم)
روزگاری از طنزهای تاریخ
حدود هفتاد سال پیش احمد کسروی در یک تداعی ذهنی با چاشنی طنز تاریخ گفت: «ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار است. هر چه زودتر این بدهی را بپردازد، زودتر از شر آن آسوده میشود».
این طنز تاریخ، ۴۱سال است که با سنگینترین بها در تلخترین روزگاران بر ایران و ایرانی تحمیل شده است. در جوهر و ساختار این طنز تاریخ، حرف از یک ناشایستگی و فاصلهٔ بسیار بین معنا و جوهر انسانیت و کرامت و آزادگی آن با معنا و جوهر وجودی آغشته به سالوس و ریا، زنگار در طینت طبقاتی، زیست انگلصفتانه و نگرش تمتعجویانه و زنستیزانهٔ آن است.
حیات و سلطهای معتاد نمایش
این خاستگاه سالوسپرور و زیستگاه انگلصفت و نگرش تمتعجویانه همواره موجب نقد توأم با تنفر و انزجار در ذهن و نگاه و زبان مردمان ایران از این جماعت بوده است. اگر تمام صفات و ویژهگیهای مشمئزکنندهٔ این جماعت را در یک عبارت کوتاه خلاصه و فشرده کنیم، معرفینامه یا شناسنامهای با این عنوان میشود: حیاتی سراسر نمایشی و ظهوری سراسر تبلیغی. همین «نمایشی و تبلیغی» بودن آخوندها باعث شرح و تفصیل آنها در بسا نوشتهها اعم از طنز، هجونامه، فکاهی، مقاله و گفتارها شده است.
بر مبنای تجربه و شناخت از این قشر و قوم هم بوده که صفتهایی چون ریاکار، زبانباز، مزور، دروغگو، آب زیرکاه، سالوس، زالو، عوامفریب و دجال در تاریخچه و پرونده این قوم جایگاهطلب و تمتعجو ثبت شده است. آخوندها همهٔ این اعمال را انجام میدهند و بیان میکنند تا «نمایش» چشمگیرتری بازی کنند. نمایشی در همه عمر که تکیهگاه و پشتوانهٔ آن «زبان و قال» بوده است و نه «روان و حال». در حالی که انسانشناسی پیشرو و مترقی و بالنده و توحیدی همواره بر سجایای زیبا و نیکو و یگانهساز استوار بوده که چکیدهٔ آن در نمود اخلاق و فرهنگ اجتماعی اینچنین زبانزد و مشهور شده است:
«ما زبان را ننگریم و قال را
ما روان را بنگریم و حال را». (دفتر دوم مثنوی معنوی)
اولین ابتذال و سکوی جنایت
اگر بخواهیم حکومت نمایشی و تبلیغی آخوندها را از خمینی تا خامنهای در جزئیات آن نشان دهیم، فهرستی بلند از موضوعات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی را شامل میشود که در این مقاله نمیگنجد. کافیست اشارهیی به نخستین نمایش مشمئزکنندهٔ توأم با دجالیت حیرتانگیز خمینی در سال ۵۷ بشود تا باقی را بر همین سیاق خواند. «نمایش» تحمیل و تلقین عکس خمینی بر صفحهٔ کرهٔ ماه توسط شبکهٔ مکلا و غیرمکلای آخوندی در قیام ضدسلطنتی سال ۵۷ و امام نامیدن وی، از نخستین و برجستهترین سیرکهای حکومتی بود که مبنای بسا نمایشهای دیگر همراه جنایات تحت لوای آنها تا امروز بوده است.
این اعتیاد مزمن به «نمایش و تبلیغ و دروغ» در جلوه دادن انواع پدیدهها در نظام آخوندها از خمینی تا خامنهای، اکنون بیش از همیشه مورد توجه مردم ایران و روشنگری و افشاگری علیه آن واقع شده است. بازتاب این «نمایش و تبلیغ و دروغ» و اشمئزاز آن از جامعه به درون نظام با هدف دست رو کردن از همدیگر کشیده شده است.
کرونا آینهٔ اعتیاد حیرتانگیز نمایش
اخیراً رفتارهای حکومتیان در دوران کرونا به پهنهٔ گستردهیی از «نمایش و تبلیغ و دروغ» حیرتانگیز در رفتار و عدد و رقمسازی پا گذاشته است. این نمایشات منجر به بازتاب هشداردهنده در درون باندهای حکومتی هم شده است. یک نمونهٔ آن یادداشتی از عباس عبدی در ۵اردیبهشت ۹۹ است که تلاش کرده هشدار دهد «این نمایشها منجر به اعتیاد شده و خطرناک هستند».
مردم ایران سالهاست در قیامهای گوناگون فریاد زدهاند: «ننگ ما ننگ ما ــ صدا و سیمای ما». صدا و سیمای آخوندی یکی از ارکان اصلی دستگاه پروپاگاند برای ترویج جنایت و نمایش و سیرک حکومتی بوده و هست. نمایشات مبتذل اخیر این بلندگو و دوربین در دوران بحران کرونا از نگاه عباس عبدی چنین وضعیتی دارد:
«با وجود صدا و سیمای ایران، مرز نمایش و زندگی مخدوش شده است. کرونا این مرزبندی را بیشازپیش مخدوش کرده است. علت این است که ماهیت این دستگاه برای نمایش است. به همین علت میبینیم که در فضای تأثرآور کرونایی تعداد زیادی افراد به درب خانهیی رفتهاند و با حضور تصویربردار تلویزیونی! یک خانم مغموم لای در را باز کرده و یک بسته کوچک را با حجب و حیای تمام به آن زن صدقه میدهند! در حالی که در ماهیت عمل حجب حیایی دیده نمیشود. در این ساختار زندگی تبدیل به نمایش و نمایش همان زندگی شده است».
صحنهٔ دیگری از این نمایشات آبروباخته و مضحک و ادعاهای میانتهی در دوران کرونا چنین وصف شده است:
«آن دیگری بدون هیچ ضابطه علمی صحنهآرایی میکند و دستگاه کرونایاب! را رونمایی میکند و احتمالاً انتظار دارد که جایزه بزرگترین اختراع را نیز نصیب خود کند. هدف این دستگاهِ تبلیغاتی، گمراه کردن مخاطب است».
«پیش از شما
بسان شما
بیشمارها
نوشتند روی باد:
کاین دولت خجستهٔ جاوید
زنده باد!»
در ادامه اعتراف میشود که تمام این دستگاه عریض و طویل نمایش و تبلیغ ۴۱ساله با هزینههای نجومی و سرسامآور، در هر زمینهای که «خودش را نخود هر آشی کرده»، فقط سرمایهگذاری روی باد بوده و هیچ آیندهای نداشته است:
«آنان که تا حالا نخود هر آشی میشدند و از فلسفه و عرفان و جامعهشناسی و سیاست و اقتصاد و فنآوری و... را همه صحنه نمایشهای خود میدانستند، اکنون حتی بازیکردن با جان مردم از طریق ورود به درمان را نیز میخواهند به یک صحنه نمایشی جدید تبدیل کنند. این صحنه نمایشی خطرناکی است».
ظریفی میگفت مخاطبان حکومت آخوندها مگر چوب و سنگ و دیوار باشند، وگرنه هیچ ذیشعوری به نمایشات اینها وقعی نمینهد. یعنی که همهچیز بین مردم و این جماعت تعیینتکلیف شده است. بازتاب این وضعیت در جامعه ایران را عباس عبدی چنین اعتراف کرده است:
«مسأله این است که مخاطبان مدتهای مدیدی است متوجه شدهاند که کل این ماجرا یک نمایش است. هر برنامهیی بهظاهر جدیتر ارائه شود، در اصل نمایشیتر تلقی و برداشت خواهد شد و برعکس».
عاقبت اناالحقگویی فرعونی
با وجود ۴۱سال «حیات نمایشی و اناالحقگویی فرعونی»، سالهاست که با قیامهای بزرگ و سراسری مردم و پایداری پیشتازان آزادی در مقاومت ایران، دو جبهه مردم و حاکمیت ولایت فقیه شکل گرفته و «دو جامعه با دو نوع ارزیابی و دو نوع داوری» و مرزبندی قاطع و خطوط قرمز بین این دو جبهه ترسیم شده است:
«در نتیجه دو جامعه با دو نوع ارزیابی و دو نوع داوری خواهیم داشت که هیچ امکانی برای گفتگو و تفاهم با یکدیگر ندارند. نه تنها نقطه اشتراک آنها کم است، بلکه نوعی نفرت و بدگمانی میان آنان حاکم میشود».
آنچه برآمد خشکسالیِ نمایشات حکومتی شده است که در درون نظام هم دیگر خریدار و راغبی ندارد، مختصات جامعهیی است که با طرد تمامیت حاکمیت و دولت آخوندی، در آستانهٔ «ابر جنبش» سراسری در بحران کرونا و پساکرونا میباشد. این همان تقدیر بیبازگشتی است که بیش از همیشه در دسترس مینماید.
گفت منصوری اناالحق و برست
زانک او سنگ سیه بد این عقیق
آن عدوی نور بود و این عشیق»
(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم)
روزگاری از طنزهای تاریخ
حدود هفتاد سال پیش احمد کسروی در یک تداعی ذهنی با چاشنی طنز تاریخ گفت: «ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار است. هر چه زودتر این بدهی را بپردازد، زودتر از شر آن آسوده میشود».
این طنز تاریخ، ۴۱سال است که با سنگینترین بها در تلخترین روزگاران بر ایران و ایرانی تحمیل شده است. در جوهر و ساختار این طنز تاریخ، حرف از یک ناشایستگی و فاصلهٔ بسیار بین معنا و جوهر انسانیت و کرامت و آزادگی آن با معنا و جوهر وجودی آغشته به سالوس و ریا، زنگار در طینت طبقاتی، زیست انگلصفتانه و نگرش تمتعجویانه و زنستیزانهٔ آن است.
حیات و سلطهای معتاد نمایش
این خاستگاه سالوسپرور و زیستگاه انگلصفت و نگرش تمتعجویانه همواره موجب نقد توأم با تنفر و انزجار در ذهن و نگاه و زبان مردمان ایران از این جماعت بوده است. اگر تمام صفات و ویژهگیهای مشمئزکنندهٔ این جماعت را در یک عبارت کوتاه خلاصه و فشرده کنیم، معرفینامه یا شناسنامهای با این عنوان میشود: حیاتی سراسر نمایشی و ظهوری سراسر تبلیغی. همین «نمایشی و تبلیغی» بودن آخوندها باعث شرح و تفصیل آنها در بسا نوشتهها اعم از طنز، هجونامه، فکاهی، مقاله و گفتارها شده است.
بر مبنای تجربه و شناخت از این قشر و قوم هم بوده که صفتهایی چون ریاکار، زبانباز، مزور، دروغگو، آب زیرکاه، سالوس، زالو، عوامفریب و دجال در تاریخچه و پرونده این قوم جایگاهطلب و تمتعجو ثبت شده است. آخوندها همهٔ این اعمال را انجام میدهند و بیان میکنند تا «نمایش» چشمگیرتری بازی کنند. نمایشی در همه عمر که تکیهگاه و پشتوانهٔ آن «زبان و قال» بوده است و نه «روان و حال». در حالی که انسانشناسی پیشرو و مترقی و بالنده و توحیدی همواره بر سجایای زیبا و نیکو و یگانهساز استوار بوده که چکیدهٔ آن در نمود اخلاق و فرهنگ اجتماعی اینچنین زبانزد و مشهور شده است:
«ما زبان را ننگریم و قال را
ما روان را بنگریم و حال را». (دفتر دوم مثنوی معنوی)
اولین ابتذال و سکوی جنایت
اگر بخواهیم حکومت نمایشی و تبلیغی آخوندها را از خمینی تا خامنهای در جزئیات آن نشان دهیم، فهرستی بلند از موضوعات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی را شامل میشود که در این مقاله نمیگنجد. کافیست اشارهیی به نخستین نمایش مشمئزکنندهٔ توأم با دجالیت حیرتانگیز خمینی در سال ۵۷ بشود تا باقی را بر همین سیاق خواند. «نمایش» تحمیل و تلقین عکس خمینی بر صفحهٔ کرهٔ ماه توسط شبکهٔ مکلا و غیرمکلای آخوندی در قیام ضدسلطنتی سال ۵۷ و امام نامیدن وی، از نخستین و برجستهترین سیرکهای حکومتی بود که مبنای بسا نمایشهای دیگر همراه جنایات تحت لوای آنها تا امروز بوده است.
این اعتیاد مزمن به «نمایش و تبلیغ و دروغ» در جلوه دادن انواع پدیدهها در نظام آخوندها از خمینی تا خامنهای، اکنون بیش از همیشه مورد توجه مردم ایران و روشنگری و افشاگری علیه آن واقع شده است. بازتاب این «نمایش و تبلیغ و دروغ» و اشمئزاز آن از جامعه به درون نظام با هدف دست رو کردن از همدیگر کشیده شده است.
کرونا آینهٔ اعتیاد حیرتانگیز نمایش
اخیراً رفتارهای حکومتیان در دوران کرونا به پهنهٔ گستردهیی از «نمایش و تبلیغ و دروغ» حیرتانگیز در رفتار و عدد و رقمسازی پا گذاشته است. این نمایشات منجر به بازتاب هشداردهنده در درون باندهای حکومتی هم شده است. یک نمونهٔ آن یادداشتی از عباس عبدی در ۵اردیبهشت ۹۹ است که تلاش کرده هشدار دهد «این نمایشها منجر به اعتیاد شده و خطرناک هستند».
مردم ایران سالهاست در قیامهای گوناگون فریاد زدهاند: «ننگ ما ننگ ما ــ صدا و سیمای ما». صدا و سیمای آخوندی یکی از ارکان اصلی دستگاه پروپاگاند برای ترویج جنایت و نمایش و سیرک حکومتی بوده و هست. نمایشات مبتذل اخیر این بلندگو و دوربین در دوران بحران کرونا از نگاه عباس عبدی چنین وضعیتی دارد:
«با وجود صدا و سیمای ایران، مرز نمایش و زندگی مخدوش شده است. کرونا این مرزبندی را بیشازپیش مخدوش کرده است. علت این است که ماهیت این دستگاه برای نمایش است. به همین علت میبینیم که در فضای تأثرآور کرونایی تعداد زیادی افراد به درب خانهیی رفتهاند و با حضور تصویربردار تلویزیونی! یک خانم مغموم لای در را باز کرده و یک بسته کوچک را با حجب و حیای تمام به آن زن صدقه میدهند! در حالی که در ماهیت عمل حجب حیایی دیده نمیشود. در این ساختار زندگی تبدیل به نمایش و نمایش همان زندگی شده است».
صحنهٔ دیگری از این نمایشات آبروباخته و مضحک و ادعاهای میانتهی در دوران کرونا چنین وصف شده است:
«آن دیگری بدون هیچ ضابطه علمی صحنهآرایی میکند و دستگاه کرونایاب! را رونمایی میکند و احتمالاً انتظار دارد که جایزه بزرگترین اختراع را نیز نصیب خود کند. هدف این دستگاهِ تبلیغاتی، گمراه کردن مخاطب است».
«پیش از شما
بسان شما
بیشمارها
نوشتند روی باد:
کاین دولت خجستهٔ جاوید
زنده باد!»
در ادامه اعتراف میشود که تمام این دستگاه عریض و طویل نمایش و تبلیغ ۴۱ساله با هزینههای نجومی و سرسامآور، در هر زمینهای که «خودش را نخود هر آشی کرده»، فقط سرمایهگذاری روی باد بوده و هیچ آیندهای نداشته است:
«آنان که تا حالا نخود هر آشی میشدند و از فلسفه و عرفان و جامعهشناسی و سیاست و اقتصاد و فنآوری و... را همه صحنه نمایشهای خود میدانستند، اکنون حتی بازیکردن با جان مردم از طریق ورود به درمان را نیز میخواهند به یک صحنه نمایشی جدید تبدیل کنند. این صحنه نمایشی خطرناکی است».
ظریفی میگفت مخاطبان حکومت آخوندها مگر چوب و سنگ و دیوار باشند، وگرنه هیچ ذیشعوری به نمایشات اینها وقعی نمینهد. یعنی که همهچیز بین مردم و این جماعت تعیینتکلیف شده است. بازتاب این وضعیت در جامعه ایران را عباس عبدی چنین اعتراف کرده است:
«مسأله این است که مخاطبان مدتهای مدیدی است متوجه شدهاند که کل این ماجرا یک نمایش است. هر برنامهیی بهظاهر جدیتر ارائه شود، در اصل نمایشیتر تلقی و برداشت خواهد شد و برعکس».
عاقبت اناالحقگویی فرعونی
با وجود ۴۱سال «حیات نمایشی و اناالحقگویی فرعونی»، سالهاست که با قیامهای بزرگ و سراسری مردم و پایداری پیشتازان آزادی در مقاومت ایران، دو جبهه مردم و حاکمیت ولایت فقیه شکل گرفته و «دو جامعه با دو نوع ارزیابی و دو نوع داوری» و مرزبندی قاطع و خطوط قرمز بین این دو جبهه ترسیم شده است:
«در نتیجه دو جامعه با دو نوع ارزیابی و دو نوع داوری خواهیم داشت که هیچ امکانی برای گفتگو و تفاهم با یکدیگر ندارند. نه تنها نقطه اشتراک آنها کم است، بلکه نوعی نفرت و بدگمانی میان آنان حاکم میشود».
آنچه برآمد خشکسالیِ نمایشات حکومتی شده است که در درون نظام هم دیگر خریدار و راغبی ندارد، مختصات جامعهیی است که با طرد تمامیت حاکمیت و دولت آخوندی، در آستانهٔ «ابر جنبش» سراسری در بحران کرونا و پساکرونا میباشد. این همان تقدیر بیبازگشتی است که بیش از همیشه در دسترس مینماید.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Comments