نبردی برای همه – خاطراتی از خواهر مجاهد خلق متين کريم – قسمت ۳

Jan 24, 2019 · 30m 28s
نبردی برای همه – خاطراتی از خواهر مجاهد خلق متين کريم – قسمت ۳
Description
حمایت های مردمی
در تمام مدتی كه یورشهای سپاه پاسداران به خانواده ما جریان داشت، همه همسایگان و آشنایانمان در شهر كرج، به خاطر محبوبیتی كه پدر و مادرم نزد آنها داشتند، از هیچ كمكی دریغ نكردند. از تأمین مالی تا دادن محل استراحت و غذا و تا سركشی به زندان و پرس و جو برای حل و فصل مسائل پدرم كمك می كردند. مادرم از یك همسایه خواسته بود تا به خانه دومی كه در مهرویلای كرج داشتیم مراجعه كند و ببیند چه اتفاقی افتاده است؟
همسایه های آن خانه گفته بودند، چند روز قبل سپاه به آن خانه ریخته و از آنها هم پرس و جو كرده كه چه كسانی به این خانه تردد داشته اند؟ آیا جز خانواده ما كسان دیگری هم می آمده اند یا نه؟
همسایه ها نقل كرده بودند كه پاسدارها خانه را زیر و رو كردند و بخشی از وسایلش را هم غارت كردند. به اهل آن محله هم گفته بودند این خانه چون اعضای سازمان مجاهدین خلق در آن بوده اند, مصادره شده و دیگر متعلق به سپاه پاسداران است!
همسایه ها گفته بودند اینها خانواده شریفی هستند و این خانه دومشان است كه بیشتر تعطیلات و تابستانها به این جا می آیند چرا این كار را با آنها می كنید؟
یكی از همسایه هاكه حدس می زده آن خانه را هم مصادره كنند, بخشی از وسایل خانه را بار زده و به خانه فامیلش برده بود تا در آن جا حفظ شود. حدسش درست بوده و بعد از مدت كوتاهی دوباره به آن جا ریخته و سراغ من و مادرم را از همسایه ها گرفته بودند. یكی از همسایه ها به آنها گفته بود: «چون دیگر این جا برایشان امن نبود گفتند به شهرستانهای دیگر می رویم و نمی دانیم كجا رفتند؟ ». اعضای سپاه پاسداران تمام وسایل باقیمانده در خانه را برده بودند. هم چنین خود خانه را مصادره كردند. منطقی كه بر كارهای آنها حاكم بود از همان حكم و فتوای به اصطلاح مذهبی خمینی نشأت میگرفت كه گفته بود «مال و جان و ناموس آحاد مجاهدین حلال است».

هسته مقاومت
روز بعد از دستگیری پدرم، آوارگی من آغاز شد. تا جایی و كسی را پیدا كنم كه از آن طریق به سازمان مجاهدین خلق ایران بپیوندم و فعالتیم را ادامه دهم, باید خودم را از پیگرد و دستگیری حفظ می كردم تا بی جهت به چنگ آنها نیفتم. بعد از چند ماه در اوایل سال61به یك هسته مقاومت وصل شدم. در هسته مقاومت كارمان تكثیر و دستنویس اعلامیه ها و كارهای تبلیغی بود.
در جریان فعالیتها و ارتباطهای مربوط به هسته مقاومت، از طریق مادر یكی از شهیدان سازمان مجاهدین خلق ایران به یك خانواده خوزستانی معرفی شدم. مادرم و برادرم را هم به آن جا بردم.
گوش دادن به رادیو صدای رادیو مجاهد كار همیشگی ام بود. شبها كه بقیه می خوابیدند من و مادرم به طبقه بالای آن خانه می رفتیم و به رادیو مجاهد گوش می دادیم. تا آخرین روز قبل از دستگیری, رادیو مجاهد یار و همدم ما بود.

گناه زن بودن
روزی به خانه یكی از اقواممان رفته بودم، هیچ مشكلی در كمك كردن و جادادن به من نداشت ولی می گفت: چرا تو كه دختر هستی دنبال این راه رفتی؟ باز پسرها مسائلشان حل است. آخر فكر نمی كنی هربلایی می توانند به سرت بیاورند؟ چرا این كار را می كنی؟
حتی كسانی كه بیشترین كمكها را می كردند، باز می گفتند چرا همه هستی و زندگیتان را بر باد می دهید؟ حیف نبود كه زندگی به آن خوبی را تباه كردید؟ چرا پدرت همه زندگی خودش و بچه هایش را در این راه گذاشته است. این كارها چه فایده دارد؟ آخرش همه تان را می كشند و همه چیز تمام می شود!
چیزی كه به عنوان یك مانع بر سر راه مبارزه و فعالیت یك زن قرار داشت، در نگاه آنها بسیار طبیعی و ضروری می نمود. برایشان عجیب بود كه چرا ما و من این امر خیلی «طبیعی» و «ضروری» را به چالش گرفته ایم؟

مادر
مادر و برادر كوچكم در تهران آواره بودند به تهران برگشتم و تا چند هفته با مادرم نزد یكی از عمه هایم بودیم در آن ایام من و مادر عزم جزم كرده بودیم به هر قیمت سریعتر به مجاهدین وصل شویم. از طریق مادری كه توانسته بود پسر خودش را هم به تازگی از مرز عبور بدهد تا به مجاهدین بپیوندد با كسانی آشنا شدیم كه می توانستند در ازای دریافت پول ما را از مرز خارج كنند.
آن روزها من و مادرم كه مدتی بود در خانه همان خانواده خیلی مهمان نواز جنگ زده خوزستانی بودیم. از طرفی خیلی خوشحال بودیم كه می توانیم نزد مجاهدین برویم و از طرف دیگر پدرم در زندان و زیر شكنجه بود و حتی نتوانسته بودیم یك بار به ملاقاتش برویم. ملاقات من و مادرم با او جز به معنی دستگیری ما نبود. در تمام این مدت فقط مادربزرگم به ملاقاتش رفته بود. در اسفند 61 موفق شدیم كسی را پیدا كنیم كه بتواند در ازای مقداری پول ما را از مرز كردستان خارج كند مادرم بخشی از همان پولی را كه از فروش خانه تامین كرده بود به خرج این سفر اختصاص داد و قرارهایمان را برای خروج از ایران گذاشتیم و قرار بود در روز سی ام فروردین 62 وارد كردستان بشویم.
Information
Author Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Organization Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Website -
Tags

Looks like you don't have any active episode

Browse Spreaker Catalogue to discover great new content

Current

Podcast Cover

Looks like you don't have any episodes in your queue

Browse Spreaker Catalogue to discover great new content

Next Up

Episode Cover Episode Cover

It's so quiet here...

Time to discover new episodes!

Discover
Your Library
Search