Contacts
Info
در برنامه "کنتراست" با اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران از نزدیک و شخصی صحبت میکنیم و آنها از تجربیات و اندوختههای خود در مبارزه برعلیه دو دیکتاتوری شاه و شیخ برای ما میگویند. در این برنامه، کنتراست وقایع را هرچه بالاتر میبریم تا حقایق هر چه بیشتر آشکار شود.
4 JUL 2020
1 JUL 2020
30 JUN 2020
13 FEB 2020 · کنتراست ۳۰ - مجید معینی
سئوال:
از نظر شما در یک جمله کوتاه، اگر بپرسند مبارزه چیست، چه جوابی میدهید؟
مجید معینی:
به طور خلاصه مبارزه یک علم است، هرکسی نمیتواند مدعی مبارزه باشد چرا، چون وقتی یک فرد بناست، یکی آهنگراست، یکی پزشک است، یکی مکانیک است، هرکسی در آن شغل تخصص دارد و این بحث نافی آن علم نیست.
مبارزه اجتماعی هم یک قانونمندیهایی دارد، برای همین میگویند مبارزه یک علم است.
ما قبل از سازمان هم انگیزه های مبارزاتی داشتیم، همه راه ها را طی کردیم ولی هیچگاه به نتیجه مطلوبم نمیرسیدم. در جلسات مهندسی، هیئت های مذهبی، وغیره متوصل میشدم.
چون دوستانی هم داشتم که هم فکر بودیم، دنبال ریشه کنی دیکتاتوری بودیم، مثلا شاه آمد و گفت اصلاحات ارضی، (انقلاب سفید) ،..... اما میدیدیم که وضع همان است، امروز مثل دیروز است..........جلسات مذهبی که به اصطلاح روشنفکر بودند در مقیاس با شاه و عواملش، چنگی به دل نمیزد و همه چیز را موقت و در کوتاه مدت میدیدند و به نتیجه میرسند، در حالی که اینطور نیست و نبوده. نمیشود یک فرد سه ماهه دوره پزشکی بخواند بعد بگوید این فرد دکتر است، این امکان ندارد.......
کسانی بودند که مدعی بودند مثل همین آخوندها، یک آخوند را دستگیر کرده بودند هنوز دوتا سیلی هم نخورده بود از کارش پشیمان بود، چرا که میباید از زن و زندگی دور میشد، و برای نجات خودش از اسلام و حضرت محمد میگفت که(نجات در راست گویی است، و من زمانی که دستگیر شدم هرچی اطلاعات داشتم به ساواک دادم)، برای اینکه دو روز در زندان نباشد به همه چیز متوصل می شدند. برای همین مبارزه قانون دارد، وقتی که میخواهی مبارزه کنی دیگر نمیتوانی چیزهایی که قبل از آن داشتی را داشته باشی..............
سئوال:
میگویند شما قهرمان شکنجه هستید، آیا میشود بگوید که چگونه این سختیها را تحمل میکردید؟
مجید معینی:
اولا کسی که وارد مبارزه میشود بایدکمربندش را محکم ببندد، چرا که باید از برخی از موضوعاتی که قبلش بوده صرف نظر کرد.
کسانی که میخواهند هم مبارزه کند و هم خوشیهای زندگی را داشته باشید، تعهدی در قبال آزادی مردم ندارند...........
مثل افرادی که ورزشکار هستند، به آنها میگویند ورزشکار حرفهای و ورزشکار آماتور، یک وقت فرد مبارز حرفه ای است و همه چیز را کنار گذاشته و هیچ وابستگی ندارد، ................
13 FEB 2020 · کنتراست - اسحاق علی نژاد
سئوال:
چی شد که شما به سازمان مجاهدین پیوستید در حالی که احزاب کردی زیادی در آن زمان وجود داشتند؟
جواب:
تا سال۵۷ سیاسی نبودم و در شهرمان سقز درس میخواندم و زمان انقلاب ۱۷سال سن داشتم و در تظاهراتها شرکت میکردم و با مسائل سیاسی آشنا شدم.
جوان و کنجکاو بودم و میخواستم انتخاب کنم که در کدام گروه باشم چون همه عضو یک گروه شده بودند.
در آن زمان سازمان در کردستان دفتر نداشت ولی کادرهای سازمان تردد میکردند مثل برادر مجاهد عباس داوری که به شهر ما آمدند و من افتخار این را داشتم که او را ببینم که همین یک گرایشی در من به سمت مجاهدین ایجاد کرد...........
سئوال:
شما که یک خانواده سنی بودید چی شد به یک سازمانی که شیعه بود پیوستید؟
جواب:
راستش اولش این یک مانع ذهنی برایم بود چون شناختی نداشتم، رژیم شاه و رژیمهای دیکتاتوری زیاد اختلاف اندازی بین شیعه و سنی میکردند و ستم بود، خب آدم وقتی سطح فهمش پایین است اول این مشکل را از چشم مذهب می بیند، مثلا فکر میکند که فارسها به کردها ظلم کردند گویی که شیعه ها به سنی ها ظلم کردند، درحالی که این دیکتاتوری بود که این کار را کرده بود، با انقلاب ضد سلطنتی خیلی از این مسائل کنار رفت....
ولی زمان پیوستن به مجاهدین این برایم یک سئوال بود، به همین دلیل تلاش کردم با خواندن کتاب و شنیدن سخنرانی ها و غیره مجاهدین را بشناسم...........
13 FEB 2020 · کنتراست - هنگامه حاج حسن و اعظم حاج حیدری
خاطرات زندان در دهه ۶۰
سئوال:
یاد آوری خاطرات زندان و آن چیزی که اتفاق افتاد برای شما سخت نیست؟
جواب هنگامه حاج حسن:
قطعا سخت است چرا که یادآور تمام آن رنج و دردهای است که با چشمان خودمان دیدیم از همرزمانمان و هم کلاسیهایمان و همکارانمان و کسانی که به دست این رژیم دستگیر شدند، شکنجه شدند، جلوی چشم ما اعدام شدند. قطعا سخت است، ولی همانها چراغ راه آینده بودند و لازم است صحبت کنیم تا نسل جدید با تاریخ مقاومت و مبارزه مردم ایران، بطور خاص در زمان خمینی که از اول تا آخر دروغ و ریا است آشنا شوند.
سئوال: چه شد که دستگیر و به زندان افتادید و در آن زمان چند سال داشتید؟
جواب اعظم حاج حیدری:
من ۲۲سال داشتم و معلم و هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران بودم.
خیلی علاقه مند بودم که در سرنوشت و آینده بچه های میهنم شریک و کمک کار باشم، شغل معلمی را انتخاب کرده بودم که به مدت ۴سال تدریس می کردم.
جواب هنگامه حاج حسن:
زمان انقلاب من دانشجوی پرستاری بودم سال ۶۰ که دستگیر شدم فارغ التحصیل بودم و در بیمارستان سینا کار میکردم، زمان دسگیری ۲۴سال داشتم........
وقتی چشممان به دنیای سیاست باز شد و متوجه شدیم که استثماری وجود دارد و مردمی فقیر هستند، خودم انگیزه داشتم که زندگی آنها را بهترکنم.
خیلی وقتها، نزدیک ۱۵ساعت کار میکردم در حالی که بعد از ۸ ساعت میبایست میرفتم، ولی دیدم که این کمک کردنها تمامی ندارد ولی نمیدانستم ریشه در سیاست و اداره یک مملکت دارد، برای همین انقلاب شد، فهمیدم که باید یک نظامی تغییرکند، آزادی بیاد، استثمار ریشه کن شود، باید ثروت کشور به مساوات بین همه تقسیم شود،..........
سئوال:
چه شد که شما به سیاست روی آوردید، آیا به خاطر خانواده بود یا چیزی که خودتان در جامعه دیده بودید؟
جواب اعظم حاج حیدری:
چون من در جنوب شهر تهران زندگی میکردم با درد و رنج مردم خیلی آشنا بودم و از وضعیت مردم عذاب میکشیدم و دنبال یک راه کاری بودم که بتوانم کمکی کنم . آن زمان زیاد عقلم نمیرسید چون اصلا سیاسی نبودم و فقط درد و رنج مردم را میدیدم برای همین دو شغل در ذهن داشتم یکی معلمی بود چون فکر میکردم بچه های مردم را آگاه میکنم و دیگری دوست داشتم دکتر شوم که به درد و رنجهایشان رسیدگی کنم که معلمی را که خیلی علاقه داشتم انتخاب کردم ........
13 FEB 2020 · کنتراست - محمود رویایی و مسعود ابویی
سئوال:
قتل عام دقیقا از کی شروع شود؟
مسعود ابویی:
از سال ۶۰ که به زندان وارد شدیم این حس را داشتیم که با رژیمی روبرو هستیم که اساسا زندانی را به نام زندانی سیاسی قبول ندارد و این را بارها از زبان زندانبانهای مختلف و در ستوه مختلف شنیدم، برای مثلا یک بار من برای بهداری میرفتم در مسیر که من حرف زدم من را برد در سلول دیگری بدون وسایل، زمانی که اعتراض کردم چرا آوردین انفرادی گفت: ببین طبق فتوای خمینی به دلیل هرگونه رابطه ای یا نسبتی با جریان محارب حکمتان اعدام است، اگر زندان ماندید این رحمت و رأفت جمهوری اسلامی شامل حالتان شده یک تخفیفی داده شد که به شما حکمی داده شده.
در سال۶۳ در انفرادیهای گوهر دشت، یک روز رفیق دوست با طرح تقسیم زندانیان به ۳ دسته زرد، سفید و سرخ ازهمان زمان تصمیم داشتند که زندانیان را تصفیه کنند. زردها کسانی بودند که موضعشان مشخص نیست، سرخها کسانی هستند که سر موضع هستند و تصمیم گرفتن که اعدام بشوند، سفید کسانی هستند که از موضعشان پایین آمدند و به نوعی نادم شده اند..........
محمود رویایی:
آن چیزی که به قتل عام ۶۷ منجر شد، مربوط به زمستان سال۶۶ است. در تهران و سایر شهرستانها اقدام به طبقه بندی زندانیان کردند، یعنی با یک سئوال و جواب ساده.
میپرسیدند اتهامت چیست؟ آیا حاضری مصاحبه بکنی؟ و از این دست سئوالات، که نتیجه این کار این بود که در زندان گوهر دشت یک بند را جدا کردند به نام بند یک، زندانیانی که نمیخواستند اعدام کنند در آن بند می انداختند، و این افراد به نظر زندانبان آدمهای خطرناکی نبودند، و بقیه بندها را طبق برنامه ای که داشتند می خواستند اعدام کنند.
بعد متوجه شدیم که در تمام شهرستانها این کار را کرده اند، مشخصا زندانیان کرمانشاه را روز اول فروردین سال۶۷ منتقل کردند به تهران.........
13 FEB 2020 · سئوال:
نسبت شما با رادیو صدای مجاهد چیست؟
ابتدا من چنین چیزی در ذهنم نبود که یک روزی با رادیو مجاهدی ها یک رابطه ای دارم، من مجاهدین را از روز دستگیریشان در سال ۱۳۵۰ به یاد می آوردم، یک دوست در دانشکده فنی تهران داشتم که آمدگفت: میدانی چی شده گفتم نه، گفت تعداد زیادی از مسلمانهای مبارز را گرفتن، من به مسائل سیاسی علاقه داشتم مطالعه و کارهای روش فکری داشتم مثل همه دانشجویان و این خبر برای من مهم بود که بدانم چی هست کی هست و کجاست بعد از آن همین دوست در مراجعات بعدی یواش یواش به من گفت که خب تو نمیخواهی کمک کنی و غیره که ما اعلامه میگرفتیم و میفروختیم و در نهایت شروع به کمک مالی کردم، این شد شروع آشنایی ما با سازمان.
آشنایی واقعی من با مجاهدین در زمانی بود که به زندان رفتم در سال۱۳۵۲ به اتهام کمک مالی و هواداری و به من ۳سال زندان دادند، و درزندان میزانی از آموزشهای سازمانی را فراگرفتم و دراواخر سال ۵۵ آزاد شدم.
زمانی که جنبش مجاهدین تشکیل شد منجمله در اصفهان آنجا ما با سازمان گره خوردیم و عضو جنبش شدم و از سال ۵۷ فعالیت حرفه ای شروع شد.
با توجه به این که رژیم خمینی داشت رو به دیکتاتوری پیش میرفت و روزگار برکار نشریه تنگ شده بود، سازمان به این فکر افتاد که باید یک جای گزین برای نشره ایجاد کرد که به سادگی نشود محدودش کرد که من منتقل شدم به بخش فندی و آنجا دستور برپایی یک رادیو در شهر داده شد که از سال۵۹ من مشغول همین کار شدم.....
یکی از کارهای رادیو مجاهد بعد از افشاگری پیام به نیروها بود، از سال۶۲ ببعد ما هسته های مقاومت در ایران تشکیل دادیم و بعد پیام به آنها داده میشد که چکار کند و رژیم نمی بایست متوجه میشد و این به صورت کد داده میشد.....
13 FEB 2020 · کنتراست - عباس نوین روزگار
سئوال:
آقای نوین روزگار چگونه با فوتبال آشنا شدید، و پله های موفقیت را بالا رفتید تا به تیم ملی رسیدید؟
عباس نوین روزگار:
همه فوتبالیستهایی که در دهه ۴۰،۵۰،۶۰ من یادم هست، همه بازیکنانی بودند که از زمینهای خاکی راه بردند به باشگاه ها و تیم ملی، من هم مثل بقیه از زمره همین بازیکنان بودم که فوتبال را از زمینهای خاکی شروع کردم و بعد به دبیرستان رفتم......
سئوال:
شما رفتید دنبال سیاست یا سیاست آمد دنبال شما؟
عباس نوین روزگار:
تا سال ۵۵ در ایران بودم و باشگاه تاج میخواست با من قرارداد ببندد و تمدید کند، که من گفتم دارم میروم خارج از کشور و قرارداد نبستم. در آن زمان من سیاسی نبودم، من یک ایده ای در ذهن داشتم بیشتر به خاطر آن رفتم و میگفتم اگر دیرتر بروم دیر میشود، چون زمانی که در ایران بودم من دیپلم داشتم و برای این که بتوانم به نقطه بالاتری در تحصیلات و زندگی شخصی برسم، ایران را ترک کردم. چون در ایران یک فضای اختناق و پلیسی بود. حتی در تیم ملی هم در هر اتاقی یک یا دو نفر بپا بودند که افراد را چک می کردند. پرویز قلیچ خانی هم از همینجا خورد که دستگیرش کردند......
در همین سالها بود که رفتم کانادا. آنجا آزادیهای بیشتری وجود داشت، تشکلهای دانشجویی وجود داشت، یک سازمانی تشکیل شده بود بنام سازمان دانشجویان مسلمان، که دانشجویان دور هم جمع میشدند و جلسه میگذاشتند. بحث سیاسی و غیره، کم کم به سیاست علاقه مند شدم. بعد با سازمان مجاهدین آشنا شدم.
مجری:
چرا تصمیم گرفتید که حرفه ای با سازمان مجاهدین همکاری کنید و عضو سازمان مجاهدین بشوید؟ و همه آن شهرت و گذشته را کنار گذاشتید و کامل رفتید در مبارزه حرفه ای. چون خیلی عجیبه که یک فوتبالیست این مسیر را طی کند، و همه شهرت و امکانات را که همه آرزوی آن را دارند را ول کند و وارد یک مبارزه ای بشود که مشکلات و سختی های خودش را دارد؟
عباس نوین روزگار:
در کانادا با یک دانشجویانی که هرکدام گرایشهای سیاسی خودشان را داشتند آشنا شدم صحبت و بحث میکردیم.
زمانی که درسم به پایان رسید ومهندسی راه و ساختمان را گرفتم، بعد از انقلاب هم بود، میدیدم که این دانشجویان بجز این که فقط یک حرف بزنند چیز دیگری نیست همه در خارج کشور جا خوش کردند و خیلی از آزادی و غیره صحبت میکنند. آن زمان من هم خیلی با کتب سازمان و بحثهای تعبیین جهان آشنا شده بودم.
مجری:
آن چیزی که بیشتر توجه شما را به سازمان مجاهدین جلب کرد و خیلی احساس کردید که از آن خوشتان میاد چی بود؟
عباس نوین روزگار:
خود برادر مسعود رجوی بود. چون که من یادم هست زمانی که نشریه را میخواندیم و بحث های سیاسی را میشنیدیم کمی ذهنمان باز شده بود و کتابهای تعبیین جهان را میخواندیم، عکسی از مسعود رجوی در زمان کاندیداتوری برای انتخابات چاپ شده بود، وقتی این عکس را دیدم ، در دل من نشست. به عنوان کسی که میتوانم به آن اتکا کنم. بعد از آن من سمت و سوی خودم را مشخص کردم و در ادامه از سازمان دفاع میکردم.....
مجری:
یک سئوال سخت، تصویرتون از آن ایران آزاد و آباد که میگوید چی هست؟
عباس نوین روزگار:
بحثی که الان میگویم آزادی، خیلیها دارند صحبت میکند یا کرده اند یا میکنند و یا بعد از سقوط این رژیم خواهند کرد، ولی چیزی که مجاهدین درباره اش بنام آزادی بحث میکنند، اولا مجاهدین این آزادی را در تک تک خودشان به وجود میآورند. از قید و بندهایی که دست و پا گیر هر انسانی است. و با این درجه از ارتقا انسانی است که میتوانند از آن آزادی که در باره اش صحبت میکنند پاسداری کنند.
خیلی انقلابات و جنبشها بوده در طول تاریخ که توانسته اند به قدرت برسند(قدرت سیاسی) ولی چون نتوانسته اند از این تضاد عبور کنند بعد از مدتها فساد همان انقلابیون را گرفته،... و این مهمترین چیزی هست که ما از آن صحبت میکنیم تا بتوانیم این آزادی را به مردم برگردانیم .
در برنامه "کنتراست" با اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران از نزدیک و شخصی صحبت میکنیم و آنها از تجربیات و اندوختههای خود در مبارزه برعلیه دو دیکتاتوری شاه و شیخ برای ما میگویند. در این برنامه، کنتراست وقایع را هرچه بالاتر میبریم تا حقایق هر چه بیشتر آشکار شود.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Categories | Society & Culture |
Website | radio.mojahedin.org |
radio@mojahedin.org |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company